-تو که اهلِ سیگاری نیستی! چرا سیگار میکشی؟

+من اهل دوست داشتن نیستم پس چرا الان، اینجا کنارتم؟

+ همه ی ما کارایی رو انجام می‌دیم که در واقع اهلش نیستیم، من به تو میگم اهلِ دروغ نیستم، بهت میگم اهل رفتن نیستم.

اما واقعاً همینطوره؟ آره؟ اون لحظه نمی‌فهمیدم چی میگی ولی الان تک‌تک کلماتشو فهمیدم..

تو اهلِ دروغ نبودی اما دروغ میگفتی که دوستم داری..

تو اهلِ رفتن نبودی اما یهو به خودم اومدم و دیدم نیستی..

منم اهل تورو خواستن نبودم اما الان هیچی جز تنت آرومم نمیکنه. حتی نیکوتین سیگارایی که جا گذاشتی...